جدول جو
جدول جو

معنی شکوفه زن - جستجوی لغت در جدول جو

شکوفه زن
امرأة الزّهرة
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به عربی
شکوفه زن
Flowering
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شکوفه زن
en fleurs
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شکوفه زن
floreciente
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شکوفه زن
ফোটার
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به بنگالی
شکوفه زن
blühend
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به آلمانی
شکوفه زن
квітучий
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شکوفه زن
kwitnący
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به لهستانی
شکوفه زن
开花的
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به چینی
شکوفه زن
florescendo
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شکوفه زن
fioritura
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شکوفه زن
کھلنے والا
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به اردو
شکوفه زن
ดอกบาน
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به تایلندی
شکوفه زن
bloeiend
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به هلندی
شکوفه زن
kuchanua
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شکوفه زن
çiçek açan
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شکوفه زن
開花する
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شکوفه زن
цветущий
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به روسی
شکوفه زن
꽃이 피는
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به کره ای
شکوفه زن
berbunga
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شکوفه زن
खिलना
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به هندی
شکوفه زن
פורח
تصویری از شکوفه زن
تصویر شکوفه زن
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکافه زن
تصویر شکافه زن
کسی که شکافه بر ساز می زند، نوازنده، ساززن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ هْ خوا / خا)
در تداول عامه، شیوه زننده. اهل فرقه. کسی که دارای عادتهای زشت و ناپسند اخلاقی است. (فرهنگ لغات عامیانه). رجوع به شیوه ای و شیوه زدن شود
لغت نامه دهخدا
(شِ / شُ فَ / فِ)
بستانی که دارای شکوفۀ بسیار باشد. (ناظم الاطباء) :
چشم تو گر شد شکوفه بار سزد زآنک
میوۀ جان از شکوفه زار توگم شد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(اُ تُ)
کسی که شکافه بر ساز میزند و سازنده و ساززن. (آنندراج) (انجمن آرا). سازنده و مطرب. (برهان). مطرب. (ناظم الاطباء). زخمه زن. نوازندۀ ساز با مضراب:
مثال طبع مثال یکی شکافه زن است
که رود دارد بر چوب برکشیده چهار.
دقیقی (از اسدی).
فراز هر زمینی هست گویی صد نگارستان
میان هر درختی هست گویی صد شکافه زن.
قطران (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکافه زن
تصویر شکافه زن
کسی که شکافه بر ساز زند مطرب
فرهنگ لغت هوشیار
ابزاری در نخ ریسی که نخ را کلاف کند
فرهنگ گویش مازندرانی